سرنوشت

یک سالو نیمه که زیر یه سقف مشترکیم ... راستی عشق مث آب اگه یه جا بمونه می گنده؟؟

سرنوشت

یک سالو نیمه که زیر یه سقف مشترکیم ... راستی عشق مث آب اگه یه جا بمونه می گنده؟؟

سرنوشت
طبقه بندی موضوعی
بایگانی
آخرین مطالب
پیوندهای روزانه
پیوندها

خوشبختی یعنی این که ....

چهارشنبه, ۱۰ تیر ۱۳۹۴، ۰۳:۳۴ ب.ظ
وارد ایستگاه مترو می شیم ...
برای این که با هم هماهنگ شیم که کجا باید پیاده شیم
آقای همسر واگن آخر اقایون سوار می شه 
و بنده واگن اول خانما

و در طول مسیر هی نگاش می کنم که نگام کنه 
ولی دریغ از یه نگاه کوچیک به سمت واگن خانما

خداجون شکرت :*
  • وح یده

نظرات (۱۲)

  • ۱۲ تیر ۹۴ ، ۱۰:۵۹
  • آنا
    • شاید هم ترسیده نگاه کنه چشم هاشو دربیاری! ... ها ها ها!
    پاسخ:
    D:
    اگه می ترسید که روزگارمون اینجوری نبود...
  • ۱۲ تیر ۹۴ ، ۱۴:۲۷
  • مستر نیمــا .
    • ما میتونیم درخواست رمز داشته باشیم؟؟

    در مورد این که مردها بعد از ازدواج عوض میشن برای همه همینجوریه
    مثل اینه که اول ازدواج میخوان عشقشونو ثابت کنن و بعد حس میکنن که عشقشون ثابت شده. در حالی که همسرشون رو دوست دارن نیازی نمیبینن که بخوان دوباره ثابتش کنن. حس میکنن طرف میدونه که دوسش داره. ولی خب خانوما میخوان مدامممم این براشون ثابت بشه. که البته این برای مرد خسته کننده هست
    مگه زنها هر دفعه عشقشونو برای مرد ثابت میکنن؟؟
    پاسخ:
    شرمنده، آقایون نمی تونن رمز داشته باشن.

    برا همه اینجوری نیست... البته شاید مرغ همسایه به نظر من غاز می رسه!!

    ما که نمی گیم برن کوه بکنن، یا مثلا یه کارای عجیب غریب بکنن ...
    همونی که بودن باشن! یادشون باشه از چی خوشمون می یاد از چی خوشمون نمی یاد!! ناراحت نکنن مارو !!! و ... D:


    بعضی وقتا یه دلایل کاملا قانع کننده دارم که دوسم نداره
    بعضی وقتا یه دلایل قانع کننده تری دارم که عاشقمه !!

    نمی دونم احتمالا منم بهانه گیر شدم ...
    یا همسرم مودیه! D:
  • ۱۳ تیر ۹۴ ، ۱۲:۴۵
  • دخترک
    • چه خوووووب
    من کلا همینطوری از پرهیز نگاه و این چیزا خیلی خوشم میاد چه برسه اینکه آقا این کارو انجام بده حتی وقتی خانومش اون سمته
    عشقتون روز افزون
    پاسخ:
    اره خیلی حس خوبی بود ...
    همسر من زیادم اینجوری نیست که نگاه نکنه و ...
    ولی تو مترو اینجوری شد...
    اونم نه یه بار و دوبار ... :)
    خوش امدید :)
  • ۱۳ تیر ۹۴ ، ۱۳:۰۹
  • نیلوفرجون
    • چه شوهرخوبییییییی،اینجور وقتا حس خوبی به آدم میده.  از وب آنا اومدم اینجا.  دوست داشتی رمز بده
    پاسخ:
    از لطف شما سپاسگذارم
    هنوز تصمیم نگرفتم رمز رو به کسی بدم...
    ولی رمز صد در صد شامل خانمای متاهل که وب دارند می شه ... :)


  • ۱۳ تیر ۹۴ ، ۱۵:۴۳
  • آنا
    • چطوری؟! من فضولم. 
    پاسخ:
    منظورتون حال منه؟ D;
    خوبم عزیزم :)


  • ۱۳ تیر ۹۴ ، ۲۲:۰۹
  • دخترک
    • پیدات کردم:دی
    لینکتو گم کرده بودم
    پاسخ:
    :) :D @
  • ۱۵ تیر ۹۴ ، ۱۲:۳۴
  • نفر اول
    • آخی... آفرین
    و ممنونم که روشن شدی و برام نوشتی.
  • ۱۵ تیر ۹۴ ، ۱۲:۴۳
  • دخترک
    • چطوری دیگه؟
  • ۱۵ تیر ۹۴ ، ۱۴:۴۹
  • دخترک
    • مرسی منم خوبم
    الان که دوباره دارم رو مقاله کار میکنم واسه همایش بعدش میرم سراغ پایان نامه دوباره.
    کات که نمیشه کرد، قهرم نکردم :دی ولی خوب همچنان مسالمت آمیز باهاش کنار میام. گاهی میگم استادا هم انقدر که دیدن بچه ها تن به کار نمیدن شاید دیدن اینطوری برخورد کنن بهتره ولی من اگه میخواستم کارمو بدم بیرون با یه استاد دیگه بر میداشتم. با این برداشتم که به خیال خودم معتقده کارو باید خودت انجام بدی و .. حالا هم که خودمون انجام میدیم بازم اذیت میکنن.
  • ۱۶ تیر ۹۴ ، ۲۳:۳۳
  • دخترک
    • پست جدید نمیزاری؟
    پاسخ:
    می زارم ایشالا :)
    مسافرت بودم :)
  • ۱۷ تیر ۹۴ ، ۱۰:۳۵
  • آنا
    • نه آخه کامنت قبلی گفته بود زندگیمون این طوری نبود من هم پرسیدم چطوری. 
    پاسخ:
    گل و بلبل D:
  • ۲۵ تیر ۹۴ ، ۱۵:۰۱
  • زهره
    • خیلی خوبه که اینطوری احساس خوشبختی میکنی :)))
    ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
    شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
    <b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
    تجدید کد امنیتی
    ساخت وبلاگ در بلاگ بیان، رسانه متخصصان و اهل قلم